ضرب المثل آب اینجا و نان اینجا…

 داستان ضرب المثل ها, ریشه ضرب المثل های ایرانی

قصه ضرب المثل آب اینجا و نان اینجا، کجا بروم بهتر از اینجا؟

کاربرد ضرب المثل:

ضرب المثل آب اینجا و نان اینجا، کجا بروم بهتر از اینجا؟ هنگامی که فردی به دنبال آسوده طلبی میباشد و به خود هیچ زحمتی نمی دهد و تلاشی نمی کند این ضرب المثل را به کار می برند.

قصه ضرب المثل:

توی زندان پایان زندانیان دست به دعا برمی داشتند که از زندان ازاد شوند. کسانی که توی زندان بودند  به آزادی اندیشه می کردند. اما در زندان خصوصی بود که وضعش تفاوت می کرد. تا می فهمید که کم کم دارد روزگار محکومیتش پایان میشود و همین روز هاست که اسمش را صدا بزنند و بگویند: (تو آزادی!) در همان زندان کار خلاف و بد دیگری میکرد تا باز هم به دستور قاضی محکوم شود و در زندان بماند.

زندانبان ها می دانستند که هیچ کس مثل او نیست، کم کم به او شک کردند و سعی کردند راز علاقمند بودن او را به زندان بفهمند. شب و روز مواظبش بودند که ببینند چه می کند و چه کاسه ای زیر نیم کاسه میباشد. زندانبان ها هفته ها و ماه ها کار های او را زیر نظر داشتند و حرکاتش را  به رئیس زندان گزارش می دادند اما هرگز نتوانستند دلیل  علاقه ی او به زندان را بفهمند.

بیشتر بخوانید:  بازی محلی «چو و پل»

رئیس زندان و زندانبان ها تصمیم گرفتند این بار وقتی که روز های پایانی زمان محکومیت او فرا می رسد هر کاری که کرد نادیده بگیرند و او را به دادگاه نفرستند تا باز هم محکوم نشود و در زندان نماند. چند روز به پایان محکومیت زندانی مانده بود که سروصدای زیادی از توی سلول بلند شد. زندانبان ها با شتاب خودشان را به سلول رساندند و دیدند که زندانی مورد نظرشان دعوا راه انداخته  و پتو و وسایل یکی دیگر از زندانی ها را آتش زده میباشد.

ماموران زندان او را دستگیر کردند و به سلول دیگری بردند. او انتظار داشت که فردا دستبند به دستش بزنند و برای محاکمه پیش قاضی بفرستندش. اما آن ها طبق تصمیمی که گرفته بودند این کار را نکردند و اصلا به روی خود نیاوردند. سه چهار روز پایان محکومیت زندانی هم گذشت و خلاصه روز آزادی اش فرا رسید. رئیس زندان و ماموران وسایلش را به دستش دادند و گفتند :(برو تو دیگر آزادی.)

بیشتر بخوانید:  بازی محلی «ارهنگ ارهنگ اسب چه رنگ»

زندانی کمی این پا آن پا کرد و گفت: الان نمی شود مرا باز هم توی زندان نگه دارید؟

رئیس زندان خندید و گفت: باید برای ما بگویی که چرا این قدر به زندان علاقه داری احتمالا بتوانیم کاری برایت بکنیم .

زندانی گفت :نان اینجا ، آب اینجا جا بروم بهتر از اینجا؟ از اینجا که بیرون بروم ، باید برای پیدا کردن یک منزل ی گرم و یک لقمه نان، صبح تا شب جان بکنم. مطمئن باشید اگر مرا امروز هم آزاد کنید ، بیرون از زندان کاری میکنم که چند روز دیگر باز هم مرا زندانی کنند.

منبع: بیتوته

مطلب پیشنهادی

بازی بشین و پاشو

● اهداف کلی: تقویت عضلات پا ● اهداف جزئی: تمرکز حواس و تندرستی سرعت عمل …